- (تصویر) آبپخش، شهر ملی حصیر
- خلیجپارسِ برازجان، بوشهر را درنوردید
- کدام هنرمند دشتستانی مافیا و کدام شهروند؟!
- برندگان مسابقه عکاسی حیات وحش 2021
- سال 1400 ششمین سال شبشعر یلدای خلیفهای/ در فراق پدر
- عکس زمستان برای پروفایل یا بکگراند
- بزرگداشت شجریان در روز حافظ
- اشک ها و لبخندهای کلاس اول زیر سایه کرونا
- تبریک روز پزشک با عکس
- گزارش تصویری ایستگاه صلواتی یکشنبههای علوی بنیاد بین المللی غدیر شهر کاکی موکب بنی هاشم
داد خبر؛ «این نوشته، روایت کسانی است که از آنها تنها یک عکس باقی مانده. این قصه آدمهای گمشده شهرمان است. زنان و دخترانی که تبدیل به تصویری روی دیوار شدهاند. دخترانی که معلوم نیست روزی پیش عزیزانشان برخواهند گشت و راوی قصههایشان خواهند بود یا نه؟ شاید هم قصه زندگیشان برای همیشه ناگفته بماند.»

به گزارش داد خبر، روزنامه ایران نوشت: «روی تابلو یک عکس از آنها باقی مانده. تنها یک عکس و یک شماره تماس و دیگر هیچ. زینب ۲۰ ساله، مریم ۴۰ ساله، نازنین هفت ساله، مونا ۱۸ ساله، حمیده ۶۰ ساله و ... این گزارش، قصه آدمهای گمشده این شهر است. در گرمخانه زنان میدان شوش تهران تابلویی از گمشدههای این شهر میبینی با داستانهایی باور نکردنی. به گفته مسئولان مرکز، روزی نیست که خانوادهای در اینجا را نزند و سراغ گمشدهاش را نگیرد یا عکس عزیزی را به تابلوی گمشدههایش نسپارد. شاید هیچ وقت گذر گمشده به اینجا نیفتد، شاید هم بیفتد اما کسی او را نشناسد اما به هر حال بیشتر خانوادهها برای یافتن گمشده خود به اینجا میآیند. ترمینال جنوب ممکن است خیلیها را به شوش و اطرافش بکشاند.
فرقی نمیکند کی هستند و کجا زندگی میکنند؛ در حاشیه تهران، بومهن، قرچک ورامین، خلازیر، کرمانشاه، بم، همدان و... همه آنها گم شدهاند؛ با داستانی غمانگیز و مشترک. وقتی با کولهای روی دوش از راه میرسد، در هم شکسته و ویران است. لباسهای کهنه، پوست زمخت و ترکخورده صورت و ... هر قدر نگاهش میکنی، به سختی میتوانی سنش را حدس بزنی. ۳۰ ساله است یا ۵۰ ساله؟ تشخیصاش آسان نیست. مدتی طولانی به دیوار خیره میشود و بعد انگشت اشارهاش را به سمت تصویر میگیرد: «من مریم هستم. همین عکس روبهرویی.» تصویر دختر روی دیوار لبخند میزند. مگر ممکن است عکس همین دختری باشد که مقابلشان ایستاده؟ آن دختر قبراق و سرحال توی عکس با آن چشمان درخشان زیبا کجا و این زن در هم شکسته کجا؟! مگر ممکن است این زن با دختر توی عکس نسبتی داشته باشد؟ میگوید بیماری اعصاب دارد و خانواده نتوانسته تحملش کند. از خانه بیرون زده و از شوش و پاتوقهای مواد مخدرش سردرآورده است. مواد مخدر و بی خانمانی، این چهره جدید را برایش ساخته. با شمارهای که دارند، تماس میگیرند اما جوابی نمیشنوند. مریم مدتی در گرمخانه میماند و باز ناپدید میشود.
بنشینیم پای حرفهای سپیده علیزاده، مدیرعامل مؤسسه کاهش آسیبهای اجتماعی زنان و دختران «نور سپید هدایت» (گرمخانه) درباره گمشدهها: «تقریباً روزی نیست که خانوادهای به مرکز ما نیاید و عکس و فیلمی از گمشدهاش نیاورد. بعضی هم صفحه شناسنامه یا یک عکس شناسنامهای میآورند و از ما میپرسند گمشدهشان را میشناسیم یا نه؟ هر چندماه هم یک نامه از اداره مفقودین آگاهی به دستمان میرسد که اگر کسی را با این مشخصات میشناسید به ما معرفی کنید. خانوادههایی پیش ما میآیند که خیلی اضطراب دارند و عکس گمشدهشان را به همه نشان میدهند. گاهی مددجوهای مصرفکننده مواد به آنها آدرس و نشانی نادرست میدهند و خانوادهها را بیشتر گمراه میکنند. ما اغلب به خانوادهها میگوییم عکس بفرستید و منتظر بمانید تا اگر کسی با این مشخصات مراجعه کرد، اطلاع بدهیم، اما اغلب عکسهایی که میفرستند با حال و روز مددجویی که وارد میشود، بسیار متفاوت است چون گاهی آن شخص چنان آسیب دیده یا در ورطه مصرف مواد افتاده و داغان شده که قیافهاش با عکسی که خانواده داده، اصلاً همخوانی ندارد.»
اغلب کسانی که به این مرکز مراجعه میکنند شناسنامه یا کارت ملی ندارند. بنابراین پروندههایی که برایشان تشکیل میشود با عکس و اسمی است که خودشان میگویند. اسامی که ممکن است واقعی نباشد. گاهی هم ممکن است یک اسم در چند پرونده تکرار شود؛ یکی نمیخواهد خانواده پیدایش کند یا دیگری ممکن است جرمی مرتکب شده باشد و نخواهد نامش فاش شود، در نتیجه فرایند ثبت مشخصات دشوار است.
دختری با کلی طلا از راه میرسد. از زندگی در خانه میترسیده و یک روز تصمیم گرفته برای همیشه خانه را ترک کند و به ذهنش رسیده که میتواند همه طلاهای مادرش را هم بردارد. علیزاده درباره او میگوید: این دختر از شهرستان آمده بود و شب هم از راه رسید و من نمیتوانستم راهش ندهم تا زمانی که برایش جایی امن پیدا کنم. من نمیدانستم دختری با این همه طلا مجرم است یا داستانی که در مورد خودش میگوید راست است یا دروغ؟ بعد از چند روز والدین او مقابل مرکز ما ایستاده بودند. از طرفی دختر به من التماس میکرد، اجازه ندهم دست پدر و مادرش به او برسد. مجبور شدم با کلانتری تماس بگیرم. آنها هم گفتند ما نمیدانیم چه بگوییم چون قانون میگوید والدین سرپرستش هستند و ما هم اگر بیاییم در نهایت باید این دختر را تحویل بدهیم. آخر سر با اورژانس اجتماعی بهزیستی و ۱۲۳ تماس گرفتم. یک سال بعد این دختر از من می پرسید حالا باید چه کار کنم؟ باز هم فرار کنم؟ هر چند توصیه ما این است که هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی از خانه فرار نکنند ولی معمولاً در نهایت فریب میخورند و از خانه بیرون میآیند. من همیشه به این دخترها می گویم اگر از خانه بیرون بیایی، معلوم نیست چه اتفاقی برایت بیفتد. حداقل توی خانه از سمت یک نفر آسیب میبینی اما اگر از خانه بیرون بیایی از ترمینال جنوب خارج نشده آسیب میبینی. آنها نمیخواهند این حرفها را باور کنند و فکر میکنند فریب نمیخورند.
برای همین اگر فردی به مرکز ما برسد، سعی میکنم قبل از ۲۴ساعت با خانواده آشتیاش بدهم. سختی کار دقیقاً اینجاست که وقتی فردی پیشتان میآید و اصرار میکند نمیخواهد خانوادهاش بدانند کجاست، برایتان یک بحران اخلاقی به وجود میآید که آیا میتوانی و آیا اصولاً این حق را داری که او را به خانواده معرفی نکنی؟ گاهی اوقات طرف داستانهایی میگوید که کسی واقعیتش را نمیداند و روزی نیست که ما با این صحنهها روبهرو نباشیم. افرادی که هیچ حمایت قانونی و کافی دریافت نمیکنند و جانشان در خطر است و فکر میکنند آسیبهای بیرون از آسیبهای داخل خانه کمتر است. مطالبهگری از قانون و تغییر قوانین و حمایت از این افراد آسیبپذیر تنها راه چاره است. هر چند ۱۵ سال قبل هم افراد آسیبدیده در معرض همین مشکلات بودند و هنوز هم همین مسائل را دارند.»
این قصه آدمهای گمشده شهرمان است. زنان و دخترانی که تبدیل به تصویری روی دیوار شدهاند. دخترانی که معلوم نیست روزی پیش عزیزانشان برخواهند گشت و راوی قصههایشان خواهند بود یا نه؟ شاید هم قصه زندگیشان برای همیشه ناگفته بماند.»
جدیدترین اخبار
- تاوان بیتدبیریها بر دوش مردم است
- ارباب...خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟
- چکامهای برای دکتر یدالله حاجیزادگان
- اینجا برازجان است شهر عجایب
- اینترنت چرا کند است؟
- افزایش شمار فوتیهای روزانه کرونا در کشور
- نامه ۲۵۰ نماینده مجلس به رئیس جمهور در خصوص توافق هسته ای
- تخریب 200 خانه تاریخی شیراز
- ماجرای بیتهای جنجالی «شاهنامه» چیست؟
- به فریاد صنعت خودروسازی برسید /اجازه نمیدهیم بانکها از دستورات سرپیچی کنند
- دخل و خرج ما اصلا نمیخواند!
- همه آنها گم شدهاند
- درد در سمت چپ سر نشانه چیست؟
- فتحاللهزاده: پدرخواندههای رسانهای از عزیزیخادم باجخواهی کردند/ انتصاب بود نه انتخاب!
- کوثری: احتمال مذاکره مستقیم با آمریکا را میدهیم
- پشت پرده عجیبی که فاش شد
- سقوط بزرگ در راه است؟
- خلاء قوانین عامل مهم زن کشی در کشور
- روایت «جام جم» از وام ۱۰۰ میلیونی بدون ضامن
- سرگذشت ۱۲ ساله وام ازدواج
- «قتل ناموسی» در ایران چه مجازاتی دارد؟
- ما مجرم نیستیم، ما بیماریم...
- نکاتی درباره بهاشتراکگذاشتن زندگی زناشویی
- چرا زود و زیاد عصبانی میشوم؟
- رفیقدوست: هویدا اعدام نشد؛ کشته شد!
- بازگشت قدیمیترین پرسپولیسی تاریخ
- لیگ برتری ستارگان برای دشتستان است نه یک فرد خاص
- امام جمعه تفرش عزل شد
- یارانه ۸۰۰ هزار تومانی به بایگانی رفت
- ۱۰ نشانه بالا بودن قند خون
- چرا «سروان رنجبر» شلیک نکرد؟
- روزی که «محمدرضا»، گور پهلوی را کند
- شش روش کاربردی برای خانهتکانی ذهن و کاهش استرس
- بنام دشتستان، بکام دوستان؟!
- تکدی گری، جرمی بالای خط فقر!...
- قهرمان فرهادی یکی از شانسهای قهرمان
- امام خطاب به خبرگان قانون اساسی: اکثریت هرچه گفتند، آرای شان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد
- ترکیب سهامداری سرخابیها بعد از واگذاری چگونه خواهد بود؟
- غلبه بر کبد چرب با نوعی داروی گیاهی
- تا به چشمانِ سیه «سُرمه» درانداختهای...